فریاد سکوت
نفسم می گیرد چون که نیست،امشب هم هوای نفس های تو... دم مسیحایی خواهم،که شوم زنده،تا که گیرم جان به هوای تو... هر روز بی تو بودن و تکرار لحظه ها... چون مرغ سرگشته گیرم سراغ کوی تو... هر لحظه که می گذرد دمی زه هستیم... می نالم از خموشی دل اندر فراف تو... عمریست چون کولی سرگشته میروم... شب ها کنار خیال،اینجا بدون تو... هردم چو شمع نیم سوخته در گوشه ی اتاق... هر لحظه خاموش می شوم اینجا بدون تو... عمریست که به انتظار دیدنت... هر لحظه شعری سروده ام برای تو... حق نیست گر نخوانیم به قدٌ نگاه... برگرد که عمر جوانیم گذر شده بپای تو...
نظرات شما عزیزان:
در ضمن خوب قلم میزنین امیدوارم که موفق باشیید.
اگر تمایل به تبادل لینک داشتید حتما بهم سر بزنینپاسخ:سلام دوست عزیز ممنون از اینکه اومدید اما من آدرسی نمیبینم که ؟؟؟؟
Power By:
LoxBlog.Com |