فریاد سکوت
یک نفر اینجا میان گله های گرگ حیران است... یک نفر اینجا میان غصه می میرد،کسی باور ندارد گریه هایش را... نگاهی پر زفریاد وپرازبغضی نشسته در گلو دارد،وهر دم با نگاهش زندگی می خواهد از ما... آی مردم! آی آنهایی که خواب غفلت از چشمانتان سیری ندارد... چشم شویید از همه تاریکی وغفلت... بخواهید از ندای دل،که بردارد غبار از دیده گان پر زغفلت را... چقدر بیگانگی با هم!!!تا کجاها میرسد آدم که از تن میدرد حرمت ویک دم او ندارد واهمه یا ترس از فردای فردا ها... آی مردم! با شما هستم،کسی دارد بسان من هوا و کوی آزادی...؟ کسی هم(هست) اینجا عاشق پروانه ها باشد...؟ بیا پروانه باشیم و به گرد شمع بی پروا زنیم آتش وجود خویشتن را از برای عشق و آزادی ... که آزادی همین باشد... که آزادی همین باشد...
نظرات شما عزیزان:
آی مردم!آی آنهایی که خواب غفلت از چشمانتان سیری ندارد...
Power By:
LoxBlog.Com |